مشخصات بنا
نقشه سنگهای سقف اتاقک آرامگاه کوروش بزرگ. این نقشه بر پایه طرح ديويد استروناخ ترسیم شدهاست.
طرح آرامگاه کوروش بزرگ از نمای بالا، اثرارنست هرتسفلد. هرتسفلد این طرح را بین سالهای ۱۹۰۵ و ۱۹۲۸ (به احتمال زیاد ۱۹۰۵) کشیدهاست. در این نما سقف آرامگاه برش خوردهاست و قسمت شیروانی مانند و فضای خالی زیر آن برداشته شدهاند تا اتاقک آرامگاه دیده شود. به دیوارهای ضخیم اتاقک توجه کنید که حدود ۱٫۵ متر ضخامت دارند. ابعاد داخلی اتاق ۳٫۱۷ متر طول، ۲٫۱۱ عرض و ۲٫۱۱ متر ارتفاع است. همچنین رویش گیاهان در سنگهای خارجی آرامگاه قابل توجهاست که باعث تخریب سنگها نیز شده بود.
طرح محوطه آرامگاه کوروش بزرگ از نمای بالا، اثر ارنست هرتسفلد. به ستونها و دیوارها توجه کنید که در زمان بازدید هرتسفلد در محوطه آرامگاه وجود داشتند. دیوارها احتمالاً به مسجد اتابکی تعلق داشتهاند.
آرامگاه کوروش در گوشه جنوبی محوطهای جا دارد که زمانی بوستان شاهی پاسارگاد بودهاست و از سنگ هاي آهكي سفیدی که به زردی متمایل است و احتمالاً از معدن سيوند تأمین شدهاست، بنا شدهاست. ساختمان آرامگاه دو هزار و پانصد سال در برابر عوامل مخرب طبیعی و غیرطبیعی پایداری کردهاست و هنوز در دشت پاسارگاد پابرجاست. قاعده یا زیربنای اصلی آن سکویی است سنگی که طرح آن یک مربع مستطیل به طول ۱۳٫۳۵ متر و عرض ۱۲٫۳۰ متر میسازد. این ساختمان از دو قسمت کاملاً متمایز تشکیل شدهاست؛ یک سکوی سنگی شش پلهای، و یک اتاق با سقف شیروانی بر فراز پله ششم.
ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از ۱۱ متر است. سکوی اول — که پلهٔ اول را تشکیل میدهد — ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بودهاست، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع داشتهاست. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعده اتاق آرامگاه را تشکیل میدهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.
اتاق آرامگاه دارای ۳٫۱۷ متر طول، ۲٫۱۱ متر عرض و ۲٫۱۱ متر ارتفاع است. دیوارش ستبر است و تا ۱٫۵ متر ضخامت دارد و از چهار ردیف سنگ نیک تراشیده، درست شدهاست. ردیفهای اول و دوم بلندتر از ردیف سوم و چهارماند و در ضلع شمال غربی ظاهراً دری دو لنگه که کشویی باز میشد، وجود میداشت که اینک از بین رفتهاست. مدخل کنونی ۷۸ سانتیمتر پهنا و ۱۴۰ سانتیمتر بلندی دارد و آستانه آن نیز عمیق است. در هر یک از دو گوشه آستانهٔ کوچک، یک فرورفتگی برای پاشنه درها درست کردهاند و شیارهایی افقی به عمق ۱۶ سانتیمتر در یک سمت و ده سانتی متر در سمتی دیگر، تا دو لنگه در هنگام باز شدن در آنها راه یابند و جای گیرند.
در پیشانی اتاق آرامگاه یعنی در مثلث بالای درگاه، یک گل بسیار آراسته نقش کرده بودند که امروز تنها نیمی از آن، آن هم به صورت بسیار ضعیف باقی ماندهاست. مسافری اروپایی به نام يوهان البرشت فون ماندلسلو در سال ۱۶۳۸ میلادی این گل را دیدهاست و تصویر آن را نیز در نقشی که از آرامگاه کوروش کشیدهاست، آوردهاست ولی تا مدتها این نقش از یاد رفته بود و یا به صورت دیگری تعبیر میشد تا آنکه ديويد استروناخ در سال ۱۹۶۴ میلادی آن را بازیافت و توصیف و تفسیر نمود. گل مورد بحث ۱۲ پر اصلی میداشت که خارج از محوطهٔ آن ۲۴ پر دیگر و بیرون از اینها ۲۴ پر نوکدار دیگر آورده بودند. این نقش به تصویر خورشيد میماند و با توجه به اینکه ایرانیان نام کورش را با خورشید تطابق داده بودند، این گل خورشیدی نماد و مظهر شخص کوروش و نمودار مقام روحانی او نزد ایرانیان بودهاست.
سقف آرامگاه از درون صاف و سادهاست ولی از بیرون شیروانی شکل است و شیب دو طرفهٔ ان به شکل عدد هشت است. این سقف از دو سنگ گران پیکر ساخته شدهاست که بر روی آن یک سنگ هرمی به قاعدهٔ ۶٫۲۵ متر در ۳ متر و به کلفتی نیم متر قرار گرفتهاست و بر روی آن، سنگ بالای سقف جای میداشت، که اکنون موجود نیست. گمان میرود که طبق سنت هخامنشي، برای سبک شدن و بهتر جابهجا کردن سنگهای گران، داخل سقف را گود کردهاند. فرصت الدوله به وجود فضای خالی میان سقف درون و سقف شیببامی بیرون پی بردهبود و آن را محل دفن مرده دانسته بود:
سقف آن [آرامگاه] از طرف بیرون شیب بامی است ولی از درون مسطح است. لهذا از پشت این سقف مسطح اندرون تا زیر مقعر سقف بیرون مجوف [=خالی] است به شکل مثلث و آن جا محل دفن مرده بوده و در زمانهای گذشته پشت بام را سوراخ کرده و سنگ هایش را شکستهاند. بعضی از اهالی که از آنجا بالا رفته، آن دخمه را دیدهاند، مذکور بودند که در آن تابوت از سنگ نهادهاند و مرده در آن تابوت بوده. اکنون جسد هبا منثور است [مثل غبار پراکنده است].
این قسمت میان تهی که فرصت شیرازی از آن یاد میکند، عبارت است از یک گودی به طول ۴٫۷۵ متر که حدود یک متر عرض دارد و ۸۵ سانتیمتر عمق. برای این که درازی این گودی استقامت سقف را متزلزل نکند، آنرا دو تکهای ساختهاند. ولی این نظر که فضای خالی محل قرار گرفتن تابوت یا حتی دو تابوت (با توجه به تقسیم فضای میانتهی به دو) بودهاست، در گذشته طرفدارانی داشتهاست.
کف اتاقِ آرامگاه از دو تختهسنگ سترگ تشکیل شدهاست. طبق گزارش جرج كرزن (۱۸۹۲م) تختهسنگ بزرگتر از حفرههای بزرگی که در آن کنده شده بود آسیب دیده بود. احتمالاً برای اینکه معلوم شود زیرش چیست.
بنای آرامگاه بدون ملاط ساخته شده بود، ولی بستهای فلزی دم چلچلهای، سنگهای آن را به هم متصل میکرد که تقریباً همهٔ آنها را کنده و برده بودند و گودیهای ناخوشایندی به جای گذارده بودند که به استقامت بنا آسیب میرساند. تیمی تحت سرپرستی عليرضا شاپورشهبازي تا آنجایی که میشد این گودیها را با تکه سنگهایی که از معدن سيوند آورده بودند، تعمیر کرد.
کسانی که در قرن نوزدهم از آرامگاه بازدید کردهاند و مشاهداتشان را ثبت کردهاند، سخن از ستونهای دور آرامگاه کورش راندهاند. لیک در حال حاضر اثری از این ستونها و سایر بناهای اطراف آرامگاه نماندهاست. برای نمونه فرانتس هاينريش و ايسباخ محقق و خاور شناس آلماني که در اواخر قرن نوزدهم میلادی از پاسارگاد بازدید کردهاست و شرحی از بناهای موجود در پاسارگاد نوشتهاست، توصیفی به شرح زیر از ستونهای دور آرامگاه کوروش دادهاست:
سه طرف آرامگاه را ۲۲ ستون احاطه کردهاند. اثراتی از دیواری دو لایه که ستونها را احاطه کردهاست دیده میشود. طول هر یک از ردیف ستونهایی که مقابل هم قرار گرفتهاند ۳۰ متر و طول ردیف ستونهایی که به این دو ردیف عمود است ۳۲ متر است. طول دو ردیف مقابل هم از دیوار داخلی ۳۵ متر و طول بخش دیگر از دیوار داخلی ۴۲ متر است. در اینکه دیوار خارجی از ابتدا وجود داشتهاست، شک و تردید هست. دیوار خارجی دیوار عظیمی است که باقیماندههایی از یک دروازه بدان تکیه کردهاست.
چند دهه پیش از وایسباخ، كر پورتر که در سال ۱۸۱۸ میلادی از آرامگاه دیدن کرده بود، دیدههای خود را از وضعیت ستونها چنین بیان کردهاست:
یک منطقه وسیع که محدوده آن به وسیلهٔ پایه ۲۴ ستونِ گِرد، مشخص شده است، ساختمان [آرامگاه] را به مانند یک مربع در میان گرفته است. قطر هر ستون ۳ پا و ۳ اینچ [تقریباّ ۹۹ سانتیمتر] است. هر ضلع مربع توسط ۶ ستون کامل میشود که فاصله هر ستون از ستون کناریش ۱۴ پا [تقریباً ۴،۲۷ متر] است. ۱۷ ستون هنوز ایستاده هستند، ولی دور و برشان انباشته از آشغال است، و خامدستانه توسط دیواری گِلی به هم وصل شدهاند.
دربارهٔ منشأ سبک معماریِ بنا نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. طیف این نظرات گستردهاست و شامل منشأ یونانی آسیای صغیر، میانرودی، مصری، عیلامی و ایرانی اصیل میشود. بهرام فردوشي در مورد پوشش خرپشتهای روی آرامگاه کورش نوشتهاست که گورهای آريائياني که نخستین بار به سيلك آمدهاند نیز به همین ترتیب پوشانده شدهاست و این میرساند که هنوز نخستین پادشاهان هخامنشی آرامگاههای خود را بنابر رسم قدیم و به طوری که در نواحی باران خیز شمال ایرانزمین معمول بوده میساختند.
کتیبههای آرامگاه در منابع یونانی
آریان، استرابون و پلوتارك به تفصیل از مقبرهٔ کوروش سخن راندهاند. آریان نوشتهاست که روی آرامگاه کورش نوشتهای به خط میخی پارسي باستان وجود داشت به این مضمون:
ای انسان. من کوروش پسر کمبوجیه هستم، که شاهنشاهی پارس را بنیاد کردم و شاه (کل) آسیا بودم. پس به این آرامگاه بر من رشک مبر.
این نوشته با اختلاف بسیار کمی توسط استرابون و پلوتارک نیز نقل شدهاست. اگرچه تحقیقات جدید درستی وجود چنین نوشتهای در آرامگاه کوروش را زیر سؤال بردهاست اما ساختار ساده و بدون تزئین بنا مضمون همین نوشته را منتقل میکند.
داندامايف معتقد است که جملهٔ «بر من رشک مبر» بهوضوح دلالت دارد بر اینکه کتیبهٔ مزبور از آرامگاه کوروش اخذ نشدهاست، بلکه مولود افکار و خیالات واهی و بیاساس یونانیان است.به گفتهٔ وی در هیچیک از کتیبههای هخامنشیان نظیر چنین مطلبی دیده نمیشود ولی از طرف دیگر «رشک میبرم» غالباً بر سنگ آرامگاههای یونانی دیده میشود. وانگهی به نظر داندامایف اصلاً این عبارات مخالف تصور پارسیان قرن ششم (پیش از میلاد) دربارهٔ ناپایداری و عدم ثبات عظمت و بزرگی زمین است، در حالیکه مولفان یونانی برای این مطلب اهمیت خاصی قائلاند.
استرابون متن کتیبهٔ دیگری در آرامگاه کوروش را به نقل از اُنِسیکْریت آوردهاست: «اینجا آرامگاه من کورش شاهنشاه است». در روایت انسیکریت این کتیبه به دو زبان فارسی [باستان] و یونانی ولی هر دو به خط فارسی آمده بود. داندامایف مضمون و اسلوب این کتیبه را که خالی از نظرات فلسفی یونانیان است به آنِ کتیبههای سایر پادشاهان هخامنشی نزدیک میداند. ولی در وجودش — بدان نحو که توصیف شدهاست — تردید میکند. چه به عقیدهٔ وی به خط میخی نمیتوان زبان یونانی را نوشت. به علاوه، او انسیکریت را با توجه به روایتهایش از عجایب هند، نظیر داستان اسب آبی و مارهایی به طول ۴ متر، راوی موثقی نمیداند. داندامایف در نهایت نتیجه میگیرد که از آنجایی که اغلب مؤلفان یونانی دربارهٔ کتیبههای منقوش بر روی مقبره کوروش مطالبی نگاشتهاند، بر روی آرامگاه کورش در پاسارگاد در واقع کتیبههایی وجود داشته است؛ ولی این کتیبهها اولاً مضمونشان نوع دیگری بوده است و در ثانی امکان دارد که آنها در زمان کوروش تهیه نشده باشند، بلکه بعد از مرگ وی در دوران شاهنشاهی داریوش تدوین یافته باشند، زیرا معمولاً کتیبههای سنگهای آرامگاه پس از مرگ تنظیم میگردد.
آرامگاه کوروش بزرگ که به احتمال زیاد پیش ازمرگ وي و به فرمان خودش ساخته شدهاست، در همه دوره هخامنشي مقدس به شمار میرفت و به خوبی از آن نگهداری میکردند. به گفتهٔ آريان، در زمان شاهنشاهی كمبوجيه، مغاني که وظیفه نگهداری از آرامگاه کوروش بزرگ را داشتند، سهمیهای به شرح یک گوسپند و مقدار معینی شراب و خوراکی در روز و یک اسب در ماه جهت قربانی کردن برای کورش بزرگ، از شاهنشاه دریافت میکردند. در حمله اسكندر مقدوني یک شخص مقدوني در این آرامگاه را شکسته بود و اشیا آن را تاراج کرده و کالبد را گزند رسانده بود. اسکندر دستور داد آرامگاه کورش را مرمت کنند. هکل و یاردلی با اشاره به مرمت آرامگاه و نقل قولی از پلوتارك مبنی بر مجازات عاملان تعارض به آرامگاه مینویسند که هدف اسکندر از این کار علاقه شخصی او به کورش و حرکتی خیراندیشانه/سیاسی بود تا بتواند خود را جانشین مشروع کورش و هخامنشیان معرفی کند. از وضعیت آرامگاه در دورههای اشكاني و ساساني اطلاع چندانی در دست نیست. در دوره اسلامي تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبود و از سوی دیگر مردم هم ساخت بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشریت میدانستند و به سليمان که طبق عقاید اسلامی، ديوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشته است، نسبت میدادند. بههمین جهت آرامگاه کوروش بزرگ را هم از بناهای سلیمان میشمردند و آنرا به مادر او منسوب میکردند و "مشهد مادر سلیمان" میخواندند. در دوران اتابكان فارس به دست سعد بن زنگی در سال ۶۲۰ یا ۶۲۱ق با استفاده از ستونها و سنگهای کاخهای پاسارگاد،مسجد جامعي در پیرامون آرامگاه ساخته ومحرابي نیز بر سنگ درون اتاق آرامگاه حجاری شد. در سال ۱۳۵۰ خورشیدی، پس از مطالعه و بررسی، سنگها به جای اصلی خود منتقل شدند.
در آثار کلاسیک فارسی، اشاره به این بنا موجز، ناچیز و پراکندهاست.فارس نامه ي ابن بلخی (۵۱۰ق ~ ۱۱۱۶م) از کهنترین آثار فارسیاست که به این بنا اشاره کردهاست:
مرغزار کالان نزدیکی گور مادر سلیمان است طول آن چهار فرسنگ اما عرض ندارد مگر اندکی و گور مادر سلیمان از سنگ کرده اند خانهٔ بچهار سو هیچکس در آن خانه نتواند نگریدن کی گویند کی طلسمی ساختهاند کی هر کی در آن نگرد کور شود اما کسی را ندیدهام کی این آزمایش کند.
دو سده و اندی پس از آن حمدالله مستوفی درنزهت القلوب همین مطلب را که از ابن بلخی گرفتهاست — و خود بدین موضوع به تلویح اشاره کردهاست — ذیل همان مرغزار کالان آوردهاست.
يان استرايس جهانگرد هلندی که در قرن هفدهم میلادی (۱۶۷۲م ~ ۱۰۸۲ق) از پاسارگاد بازدید کردهاست، از مشهد مادر سلیمان به عنوان زیارتگاه نام میبرد و میگوید که مخصوص زنان میبود و «مومنههایی... سه بار قبر را به پیشانی میساییدند و همان تعداد بار میبوسیدند، ذکر کوتاهی زیر لب میگفتند... و میرفتند.»
نخستین شخصی که دریافت مشهد مادر سلیمان همان آرامگاه کوروش بزرگ است که نویسندگان اروپای باستان از آن نام بردهاند، رابرت كرپورتر جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال ۱۸۱۸ میلادی (~ ۱۲۳۳ق) از پاسارگاد دیدن کرده بود. البته موريه در سال ۱۸۰۹ (~ ۱۲۲۳ق) این احتمال را پیش کشیده بودند که بنای مذکور آرامگاه کوروش باشد. لیک خود آن را رد کرده بود. جرج گرزن، کر پورتر را نخستین انگلیسیای دانستهاست که بنای کوروش را باز شناخت و احتمال دادهاست که نخستین بازشناسنده گروتفند آلمانی بوده باشد. گروتفند پس از بررسی سفرنامه موریه احتمال قوی داد که دشت مرغاب همان پاسارگاد است و بعد از بازدید از محل با مقایسه مشخصات محل با حقایق تاریخی و گزارشهای تاریخنگاران باستانی، به این موضوع و اینکه بنایی که بین افراد محلی به مشهد مادر سلیمان شهرت پیدا کردهاست، همان آرامگاه کورش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشیان است، یقین پیدا کرد. با این حال در دههٔ پایانی قرن نوزدهم هنوز یکیبودن بنا و آرامگاه کوروش نزد بسیاری از دانشوران اروپایی مقبول نبود. برخی مخالفان محل پاسارگارد را جایی جز مرغاب میدانستند؛ مثلاً دارابگرد. بسیاری از مخالفان صاحب قبر را مؤنث میدانستند؛ البته نه مادر سلیمان پیغمبر یهود بلکه مثلاً بانویی هخامنشی. وايسباخ آرامگاه کورش بزرگ را نه بنای مورد بحث در این نوشتار، بلکه بنایی موسوم به زندان سلیمان در پاسارگاد میدانست، که البته با یافتههای باستانشناسی امروز احتمال فراوان میرود که آرامگاه كمبوجيه باشد. در ویراست ۱۰ دانشنامهٔ بریتانیکا (۱۹۰۲م) نوشته شدهاست: «آرامگاه مرغاب نمیتواند از آنِ کورش باشد، چنانکه غالباً گمان میرود.» و محل پاسارگاد نزدیک دارابگرد دانسته شدهاست. لیک در ویراست ۱۱ همان دانشنامه (۱۹۱۱م) دیگر محل پاسارگاد مرغاب دانسته شدهاست و آرامگاهْ از آنِ کورش.
در همان دوران و پیش از فرا رسیدن قرن ۲۰ میلادی، فرصت الدله شيرازي در کتاب آثار عجم، در زیر نگارهای که خود از آرامگاه کوروش بزرگ نقاشی کرده است، نوشتهاست:
یکی از مورخین میگوید چون برخی جمشيد راسليمان میدانند شاید مادرش در آنجا مدفون باشد لهذا باین اسم خوانده شده اما در یکی از تواریخ اروپا مرقومست که سلیمان ابی جعفر برادر هارن الرشيد شهر پسارگیدی را تحویل داشته وقتی از جانب خلیفه بحکومت آنجا رفته، مادرش که همراه بوده در آن سرزمین درگذشته و بخاک مدفون آمده از آنوقت معروف به قبر مادر سلیمان گردیده و بطول زمان گمان نمودهاند سلیمان نبی است پس مشهد ام النبی نیز گفته اند و الله اعلم. این بلوک از شهرهای بزرگ ایران و اولین بناست که نهاده شده...
حسن حسینی فسایی در فارسنامهٔ ناصری (۱۳۱۰ق ~ ۱۸۹۳م) نظری مشابه مطرح میکند. با این تفصیل که چون عجم جمشید و سلیمان را یکی میدانستهاند قبر مادر جمشید را قبر مادر سلیمان خواندهاند. با آنکه هم فرصتالدولهٔ شیرازی و هم میرزا حسن حسینی فسایی با شاهان هخامنشی آشنا بودهاند، این بنا را متعلق به کسی از این شاهان ندانستهاند.
در سالهای آغازین قرن بیستم هنوز عامهٔ مردم ایران آرامگاه را مشهد مادر سلیمان میدانستند. مؤمنات به زیارتش میرفتند و حاجت میطلبیدند.
اليوت كروش ويليامز دولتمرد انگلیسی که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرده بود در سفرنامهای که نوشتهاست (۱۹۰۷م) با لحن خاص انگلیسیان میگوید: «به نظر میآید ایرانی افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. از این رو امروز آرامگاه کورش در سرزمین خودش با نام 'تخت مادر سلیمان' شناخته میشود». وی پس از انتقاداتی که شامل بیاعتنایی ایرانیان به تاریخ و بیاطلاعی ایشان از آن میشود میگوید: «چنین است که آرامگاه کورش بهطرزی مبهم نصیب 'مادر سلیمان' میشود و قوّتهای فراطبیعی به این موجود الوهی که گمان میرود در قبر خفتهاست نسبت داده میشود.» مسافر انگلیسی در ادامه شرح میدهد که دختران و مخدرات که مشکلات عشقی یا کمبودهای عاطفی و جز آن میدارند پیشکشهایی که شامل قوطیهای حلبی میشود به درون آرامگاه میآورند و به ریسمانی که در گوشهٔ اندرونی بسته شدهاست میآویزند. ویلیامز با نظر به کیفیت نازل هدایا نتیجه میگیرد که اعتقاد زوار یا غایت مطلوبشان ارزش چندانی نمیدارد. او مشاهداتش از این نمونهٔ «بیاعتنایی طنزآمیز زمان به خواستههای مردان بزرگ» را چنین به پایان میبرد: «کتیبهها از بین رفتهاست و آرامگاه، که از صاحبان اصلیاش باز گرفته شدهاست، به مزاری برای پیشکشهای دونِ مردمی نادان به موجودی موهوم، فرو کاسته شدهاست. چون در انبوه دخیلهای بستهشده و حلبیجات نگریستم با خود اندیشیدم که آیا کورش خبر دارد و آیا اهمیت میدهد؟»
اروپاییان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، همواره با احترام از مقبره یاد کردهاند، مثلاًپرسي سايكس مورخ و ژنرال انگليسي در مورد آن گفته است:
من دوبار از این آرامگاه بازدید کردهام. و هر بار احساس کردهام که دیدن اصلِ مقبرهٔ کورش «شاه جهان، شاه بزرگ» چه افتخار بزرگی برایم بودهاست. وانگهی شک دارم که هیچ بنایی باشد که بهلحاظ اهمیت تاریخی برای ما آریاییها، از آرامگاه بنیانگذار شاهنشاهی ایران، که ۲۴۴۰ سال پیش در اینجا دفن شدهاست، در گذرد.
در سال ۱۳۵۰ خورشیدی به مناسبت ۲۵۰۰امین سالگرد شاهنشاهی ایران، جشنهاي مفصلي برگزار شد که مراسم گشایش آن با سخنرانی محمدرضاپهلوي در برابر آرامگاه کوروش بزرگ شکل گرفت. وی در این سخنرانی دربارهٔ کوروش و آرامگاهش چنین گفت:
در این لحظه پرشکوه تاریخ ایران، من و همه ایرانیان، همه فرزندان این شاهنشاهی کهن که دوهزار و پانصد سال پیش به دست تو بنیاد نهاده شد، در برابر آرامگاه تو سر ستایش فرود میآوریم و خاطره فراموش نشدنی تو را پاس میداریم. همه ما در این هنگام که ایران نو با افتخارات کهن پیمانی تازه میبندد، تورا به نام قهرمان جاودان تاریخ ایران، به نام بنیانگذار کهنسالترین شاهنشاهی جهان، به نام آزادی بخش بزرگ تاریخ، به نام فرزند شایسته بشریت، درود میفرستیم.
بازسازی آرامگاه
این آرامگاه دو بار، یکی در سال ۱۳۵۰ خورشیدی و بار دوم بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷ خورشیدی مرمت و بازسازی شده است. بار اول عملیات مرمت به سرپرستی علي سامي (رئیس وقت مؤسسه باستانشناسی تخت جمشید) انجام شد و از ملات سیمان نیز جهت بازسازی بام آرامگاه استفاده شده بود. بازسازیهای انجام گرفته در سال ۱۳۵۰ بیشتر به منظور آمادهسازی آرامگاه کورش جهت برگزاری جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران بود.
در بار دوم به گزارش خبرگزاری مهر، عدهای از کارشناسان میراث فرهنگی ادعا نمودهاند که در جریان بازسازی سقف آرامگاه آسیب جدی دیده است. به ادعای یکی از این کارشناسان، مرمتگر این بنا مرمتگری را به طور تجربی آموخته است و در این زمینه تحصیلات علمی و دانشگاهی ندارد و پس از رفتن گروه متخصص ایتالیایی ازتخت جمشيد مسئولیت مرمت آرامگاه کورش را بر عهده گرفته است. این کارشناس مدعی شده است که این مرمتگر در طول مرمت اشتباهاتی انجام داده که بیشترین آن مربوط به تخریب سقف آرامگاه است. یکی دیگر از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی نیز به خبرنگار مهر گفته است:
اگر عملیات مرمت سقف آرامگاه بر اساس شیوههای درست علمی صورت می گرفت باید دست کم این امر ۲ سال دیگر به پایان می رسید. این در حالی است که این امر یکماهه انجام شده و قسمتهایی از سنگ تاریخی مقبره با قدمت ۲۵۰۰ سال برداشته شده و سنگی جدید جایگزین آن شده است و این موضوع برای یک اثر تاریخی حکم مرگ را دارد.
كاوه فرخ نیز در برنامه میزگردی که توسط تلويزيون بخش صداي آمريكا در تاریخ ۲۹ دسامبر ۲۰۰۸ با حضور حسن راهساز، سرپرست تیم مرمت آرامگاه کورش بزرگ، برگزار شده بود، مدعی شد که عملیات مرمت طبق اصول باستانشناسی انجام نشده است و این عملیات به آرامگاه صدمه رسانده است. وی خواستار شد که جهت روشن شدن موضوع تیمی از باستانشناسان مطرح ایرانی و خارجی مانند ديويد استروناخ، ريچاردفراي و دیگران از آرامگاه بازدید کارشناسی کنند، که مورد مخالفت راهساز به دلایل امنیتی قرار گرفت.
این در حالیست که دکتر محمد حسین طالبیان مدیر بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد در این باره مدعی شده است که عملیات مرمت این اثر تاریخی با مسئولیت یکی از اساتید و کارشناسان مرمت سنگ برجسته کشور و همکاری مرمتگران بومی شهرستان پاسارگاد فارس صورت گرفته و گزارش آن را نیز به یونسکو ارسال کرده ایم و اگر مشکلی در امر مرمت وجود داشت به طور حتم یونسکو این موضوع را به ما اعلام می کرد، اما چنین نشده است. شهرام رهبر، تدوینگر طرح مرمت آرامگاه کوروش در باره دلیل شروع بازسازی آرامگاه در سال ۱۳۸۰ میگوید: دراواخر سال ۷۹ و اوایل سال ۸۰ نفوذ آب به سطوح دیواره و جاری شدن آن از سقف مشاهده شده است که به همین منظور در سال ۸۰ داربست فلزی چندمنظورهای برای زیر پاقراردادن با امکان باربری برپا شد. به گفتهٔ وی، در نیمه دوم سال ۸۰ مطالعات مربوط به حفاظت و مرمت آرامگاه آغاز شده است که شکسته و فاسدشدن ملاتهای سیمانی، رویش درختچهها، وجود ریشههای درخت انجير وحشی، جابهجایی بلوکهای سنگی و وجود درزهای باز از جمله مهمترین مشکلات بام آرامگاه اعلام شدهاند.